کد مطلب:12350 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:285

تاریخ نوین آغاز شد
همان انسان شریف و آزاده ای كه بنا بر عادت مألوف خود شبها به غار حراء می رفت، و موضع بتها را در خانه كعبه زشت و منكر می دانست، و به یقین می دانست كه زندگی مردم نمی تواند این گونه با جهل و گمراهی بگذرد. از غار حرا همراه با طلوع سپیده دم بیرون آمد در حالیكه از جانب پروردگار جهان به عنوان ختم رسالتها و خاتم رسولان خدا به پیامبری مأمور شده بود.

كلمات نخستینی كه از راه وحی پروردگارش در آن شب دریافت نمود آغاز یك كتاب معجزی شد، و آیه و نشانه پیامبر بشر ولوای عقیده ای گشت كه تاریخ را جهت داد، و انسان را آزاد كرد، و امتی را بنیان نهاد، و مشعلدار تمدنی بزرگ شد.

مصطفی (ص) از غار حرا خارج شد. گامهایش او را به جانب خانه اش راه نمودند، و جهان در اطرافش آرام و متواضع، و برافق اعلی نور فجر یك زندگی جدید بود كه



[ صفحه 44]



تاریكیهای شبهای جهل و كفر را از میان مردم بر می داشت، و خانه كعبه را با نور درخشانی زیبایی و زینت می داد، و از بتهایی كه در فضای آن جمع شده بود، و در آینده ای نزدیك بر زمین فرو می افتاد پرده بر می داشت، و باطن عاریتی و مسخ شده و ناآگاه آن پیكرها و سنگها را آشكار می ساخت.

این بتها از تاریكی جهل و كفر حجاب و مانعی بودند كه به چشمها خدعه می نمودند، و افكار و اندیشه های بشر را حقیر و بی مقدار می كردند.

آن نور فجر نوین و سپیده دم بعثت، قلب و بصیرت محمد (ص) را باز و وسیع و سرشار از شوق و شعف نمود، و آیات نخستین و كلمات پروردگار جهان، فكر و گوش جانش را پر ساخت.

اما مصطفی درباره امر خویش حیرتی عظیم داشت؛ امری كه به او خرده گیری می كرد تا راز و حقیقت بسیار بزرگی را كه به او تجلی كرده است به تمام و كمال دریافت كند و جلال و عظمت آن راز او را سخت تحت تأثیر قرار دهد. لذا از فرط هراس و شگفتی و حیرتی كه متوجه او شده بود نمی دانست آنچه بر او تجلی كرده است در عالم بیداری و ضمیر خود آگاه اوست و یا رؤیایی است با بصیرت و بینش. بصیرت و بینشی كه طول تفكراتش در آیات قدرت الهی و آگاهیهایش از جلوه حقیقت این جهان هستی و آفریدگارش آن را برای او حاصل نموده است.

پیامبر خدا (ص) سنگینی این گام را در راه رسالتی كه بار گرانی بر دوش او می گذاشت، و او را سخت مكلف میساخت احساس میكرد. و لذا هنوز به خانه خود نرسیده بود كه اندوهگین و لرزان شد، و رنگش پریده گشت. گویی از سفری بسیار سخت و طولانی مراجعت نموده است.

در همان حال، خدیجه را به نظر می آورد؛ بانویی كه مدت پانزده سال برای او همسری فداكار و مادری مهربان بوده و از آن زمان كه با او ازدواج كرده است، پیوسته پناهگاهی بزرگ و سبب آرامش روح او بوده است و اینك در خانه به انتظار پیامبر خدا چشم به راه است.

پیامبر بدون هیچ تردیدی احساس می كرد كه قلب و روحش با آنچه دیده است و با آنچه شنیده است به جانب خدیجه كشیده می شود. این وضع را در نگاههای خدیجه



[ صفحه 45]



وقتی كه با گوش جان و قلب سرشار از عشق و شوقش به سخنان پیامبر خدا گوش می داد دقیقا ملاحظه می كرد، در حالیكه پیامبر بسیار علاقه داشت جریان وحی و حقیقت امر را برای نزدیكترین فرد خانواده خویش و عزیزترین و پاكترین و خالصترین افراد از جهت مودت و فهم و خیرخواهی آشكار سازد.

و این خدیجه بود كه در پاسخ به پیامبر خدا (ص) با تمام یقین و اطمینان چنین گفت: «ای ابوالقاسم! خدای، ما را مورد لطف و عنایت خود قرار می دهد. بشارت باد تو را ای پسر عم. در این راه ثابت قدم باش. سوگند به ذات یگانه ای كه جان خدیجه در دست قدرت اوست بدان كه من كاملا امیدوارم تو پیامبر این امت باشی. قسم به خدا كه خدای مهربان تو را هرگز خوار و كوچك نخواهد ساخت، زیرا تو صله رحم می كنی، و راستگویی، و بار رنج دیگران را بر دوش می گیری. تو مهمان را گرامی می داری، و در حوادث سخت روزگار دیگران را یاری می دهی.»

صدای گرم و اطمینان بخش خدیجه در قلب پیامبر نفوذ كرد، و آرامش او امنیت و اطمینان را از سخنان او احساس نمود، در حالیكه همسر مهربانش با لطف و محبت تمام او را به خوابگاهش راهنمایی می كرد. آنگاه جامه مناسب بر تن او نمود و در كنارش با نوازش و مهروزی تمام ماند تا به خواب رفت.